کد مطلب:166435 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:268

وصیت نامه حسین به برادرش
سرانجام لحظه وداع حسین (ع) با خویشاوندان و دوستان فرا رسید، آنگاه رو به محمد حنفیه كرد و فرمود: برادر! تو می توانی در مدینه بمانی و در اینجا چشم من باشی و اخبار دشمنان را به من برسانی، پس ورق و دواتی خواست و این وصیت نامه را خطاب به برادرش محمد نگاشت:

«بسم الله الرحمن الرحیم. هذا ما اوصی به الحسین بن علی الی اخیه محمد بن الحنفیة ان الحسین یشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریك له و ان محمدا عبده و رسوله جاء بالحق من عنده و ان الجنة حق و النار حق و الساعة آتیة لا ریب فیها و ان الله یبعث من فی القبور و انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امة جدی (ص) ارید ان امر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسیر بسیرة جدی و ابی علی بن ابی طالب فمن قبلنی بقبول الحق فالله اولی بالحق و من رد علی هذا صبرت حتی یقضی الله بینی و بین القوم بالحق و هو خیر الحاكمین و هذه وصیتی الیك یا اخی و ما توفیقی الا بالله علیه توكلت و الیه انیب».

به نام خداوند بخشاینده مهربان. این وصیت حسین بن علی است به برادرش محمد حنفیه و به درستی حسین گواهی می دهد به اینكه جز خدای یگانه خدایی نیست و پروردگار بزرگ شریكی ندارد، و اینكه محمد (ص) بنده و فرستاده اوست و دین حق را از نزد خدا برای مردمان آورده،و بهشت و دوزخ حق است و بدون تردید قیامت نیز به وقوع می پیوندد و در آن روز به تحقیق خداوند مردگان را برخواهد انگیخت. و براستی من برای ایجاد آشفتگی و خودنمایی و نابسامانی و ستمگری عزم خروج نكرده ام، بلكه من از مدینه بیرون می روم تنها برای به سامان آوردن و اصلاح


امت جدم پیامبر (ص) و اراده كرده ام كه كمر به امر به معروف و نهی از منكر بر بندم و راه و روش جدم پیامبر و پدرم علی بن ابیطالب را پیش گیرم،پس هر كس كه راه مرا برگزیند حق را پذیرفته و هر كس از من سرپیچی كند، صبر پیشه می كنم تا خداوند میان من و این چنین مردمان خود قضاوت كند و او بهترین قضاوت كنندگان است. و این وصیت من است به تو ای برادرم و نیست پیروز كننده ای مگر خدا، بر او توكل می كنم و به سوی او برمی گردم. [1] امام حسین (ع) پس از وداع با دوستان و بستگان خویش روز یكشنبه دو روز به آخر ماه رجب مانده به همراه فرزندان و برادر و برادرزادگان خود، به سوی مكه حركت كرد. آنگاه كه شهر مدینه را پشت سر می گذاشت این آیه شریفه را تلاوت نمود:

«فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنی من القوم الظالمین». [2] .

پس موسی از شهر مصر، ترسناك و نگران بیرون رفت، گفت: پروردگارا، مرا از شر این قوم ستمكار نجات ده! [3] یعنی: پس بیرون رفت از آنجا در حالی كه ترسان و نگران بود، گفت پروردگارا. مرا از شر مردمان ستمگر نجات بخش!

قرائت این آیه كه در رابطه با حركت موسی از مصر، و سرآغاز مبارزه وی با فرعونیان است، نشانگر آن بود كه امام خویش را برای مبارزه ای سخت آماده می سازد. سپس راه اصلی مكه را در پیش گرفت و فرمود:

«لا و الله لا افارقة حتی یقضی الله ما هو قاض» [4] . نه بخدا سوگند من از این راه اصلی جدا نمی شوم و به بیراهه نمی روم تا خداوند


آنچه را كه می خواهد پیش آورد.

در راه «عبدلله مطیع» امام (ع) را دید و گفت:

قربانت، به كجا می روی؟

حسین (ع) فرمود به مكه می روم و پس از آن استخاره می كنم. [5] .

عبدالله عرض كرد: خدا برایت خیر پیش آورد، چون به مكه رسیدی مبادا به كوفه نزدیك شوی كه آن شهر شومی است. در آن پدرت كشته شد و برادرت بی یاور گردید و حتی زخم نیزه ای از آنها بر او وارد شد كه نزدیك بود جان بسپارد، پس تو ملازم حرم خدا باش، زیرا تو سید و بزرگ عربی و اهل حجاز، كسی را با تو برابر نمی دانند و در آنجا مردم از هر سو به جانب تو رو آوردند. عمو و دائی ام به فدای تو شوند! بخدا اگر تو كشته شوی، پس از تو ما را نیز به بردگی بگیرند. [6] .

امام حسین (ع) با عزمی استوار به سوی آینده ای محتوم به پیش می رود، او به خوبی می داند كه تنها راه برای انجام تكلیف نیز همین است، زیرا مبارزه با ظلم و فساد وظیفه هر مسلمانی است و مال و جان جز وسیله ای برای انجام احكام خداوند نباید باشد، او شاگرد مكتب قرآن است و از كتاب خدا آموخته است.

«و انفقوا فی سبیل اله و لا تلقوا بایدیكم الی التهلكة» [7] .

در راه خدا (مال و جان) نثار كنید، و خویشتن را با دستان خود به مهلكه نیفكنید.

آری تحمل زشتیهای حكومت یزید، از میان رفتن عزت و سربلندی اسلام و مسلمانان را در پی داشت. از اینرو با آگاهی به شهادت خویش، به استقبال مرگ می رود.

سخنان او به هنگام وداع با قبر پیامبر (ص) گفتگوهای وی با اصحاب و بزرگان


و باز گفتن اخباری از رسول خدا و امیرمؤمنان درباره فرجام این حركت، و همچنین وصیتنامه اش به محمد حنفیه همه گویای آن بود كه این هجرت و مبارزه سرانجام به شهادت منجر خواهد گردید. ولی حسین به عنوان پیشوای مسلمانان و آگاه ترین كس به سنت نبوی و قرآن، آیات و روایات بسیاری را، درباره پاداش مجاهدان وشهیدان، به گوش و جان سپرده است. و از اینرو او از هر كس دیگر به جهاد و شهادت سزاوارتر است. او می بایست به وظیفه مهم خویش یعنی امر به معروف و نهی از منكر عمل كند و اگر چه در ازای انجام آن، بهای سنگینی بپردازد. زیرا هماگونه كه خود فرمود: امر به معرو ف و نهی از منكر، فریضه ای است كه انجام همه فرایض بدان وابسته است و راستی چه معروفی بهتر از دعوت مردمان به حق و عدالت و سر سپردن به احكام الهی و چه منكری بدتر از حاكمیت باطل و ستم پیشه و فساد گستر، تحمل ناپذیرتر آنكه می خواهند حتی از فرزند پیامبر به زور بیعت بگیرند و از او خاندان و پیروانش سلب امنیت و آزادی كنند.

نه هرگز روا نبود كه او در برابر حكومت طاغوت كرنشی كند و یا سازشی نشان دهد، زیرا كه او فرزند پیامبر بود و پیشوای مسلمانان، و از اینرو گفتار و كردارش برای همیشه تاریخ سرمشق مؤمنان قرار می گرفت. ےآری او از نادانی مردمان روزگار خویش برای همیشه تاریخ سرمشق مؤمنان قرارمی گرفت. آری او از نادانی مردمان روزگار خویش وی بی همتی و بی وفایی دوستان و هوادارانش آگاه بود، ولی اینها هیچكدام نمی توانست حسین را از راهی كه برگزیده است بازدارد.


[1] مقتل خوارزمي، ج 1، ص 188، مقتل عوالم، ص 54، فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 34.

[2] طبري، ج 5، ص 343، كامل، ج 3، ص 260، ارشاد، 202.

[3] سوره قصص، آيه 21، اين آيه اي است كه موقعيت حضرت موسي به عمران را هنگام خروج از شهر فرعون گزارش مي كند.

[4] ارشاد، 202، طبري، ج 5، ص 351 «لا و الله لا افارقه حتي يقضي الله ما هو احب اليه.

[5] استخاره در نصوص ما به معني طلب خير از خدا است و اين سنتي مي باشد از انبياء و اوصياء (ع) كه مردم به آن ترغيب شده اند، از اينرو واژه مزبور به مفهومي كه اكنون نزد ما دارد نيست. البته استخاره به مفهوم كنوني نيز در احاديث آمده اما همواره با قرائني همراه است كه مفهوم ويژه اي را مي رساند ولي هرگاه بدون قرينه آمده باشد به معني درخواست نيكي و خير از خدا است كه احدي از آن بي نياز است.

[6] طبري، ج 5، ص 351. تجارب الامم، ج 2، ص 40. مسكويه رازي جمله اخير را ذكر نكرده است.

[7] سوره بقره، آيه 195.